۱۳۹۱ آبان ۲۷, شنبه



محرومیت از کودکی، تباهی جوانی، آینده ای سیاه و تاریک
                                                                                                               شیده رخ فروز
چهرۀ بی فروغ و نگاه سرد دوخته شده به دوردست، بیقراری و دلهره، دیگر از رویای سپید، شیرین و پرامید جوانی جز غباری فراموش گشته و سیاه هیچ در خاطر ندارد. تنها سهم او از زندگی، خیابان تاریک است و ناامنی.
  علل بسیاری از محرومیت ها و تباهی هایی را که منجر به آسیب های شدید جسمی و روانی اکثریت مردم می گردد باید در مکانیسم های خود جامعۀ سرمایه داری جستجو کرد. جامعه ای که قانون بنیادی آن را سود و تمرکز هرچه بیشتر ثروت در دستانی اندک به قیمت خالی تر شدن دستهای محرومان بیشمار تشکیل می دهد. بالطبع تمامی اقتصاد، سیاست، فرهنگ و مسائل اجتماعی نیز حول همین قانون بنیادی، و جلوگیری از هرگونه گزند به روند تحقق آن، سامان می یابد. تحت شرایط سرمایه داری عقب مانده ایران و اعمال شدیدترین شیوه های قرون وسطائی رژیم اسلامی، نه تنها بر دامنۀ فقر، گرانی و بیکاری افزوده می گردد، بلکه تبعات اجتماعی این بحران فلاکت بار بر سر تودۀ مردم آوار گشته، بویژه  زنان و کودکان را قربانی می سازد. یکی از این تبعات، کشانده شدن فزاینده کودکان و نوجوانان به خیابان و شغل سیاه روسپیگری است. «به گزارش قانون آنلاین [27/1/91]، نتایج یک تحقیق میدانی در شهر تهران نشان می دهد، سهم روسپی شدن کودکان در بین نمونه های تن فروشان مورد مطالعه سال های اخیر در شهر تهران رو به افزایش است. ... بیانگر این حقیقت است که در مواردی شروع سن تن فروشی 8 سالگی بوده است. توجه به کودکان روسپی شده (زنانی که تن فروشی را از سنین کمتر از 18 سالگی شروع کرده اند) از آنجائی حائز اهمیت است که از یک سو کاهش میانگین سن شروع می تواند نشانه تغییر الگوی تن فروشی و احتمالا بیشتر شدن آمار آن باشد.» این واقعیت که دیگر قابل کتمان از سوی نهادهای وابسته دولتی نیز، نمی باشد، انعکاسی ملموس و تلخ در جامعه یافته، اما بدون ذره ای اهمیت، از سوی رژیم حاکم، تداوم می یابد. این که چرا در ابعادی چنین گسترده و دهشتناک، قربانیان (کودکان و نوجوانان ایران) وارد این حوزه گردیده و به عنوان کارگر جنسی مورد بهره برداری واقع می شوند، و مسئولیت این فجایع برعهده کیست؟ کماکان بی پاسخ به حال خود رها می شود و از آنجا که اساسا وارد شدن به چنین حوزه ای جزو خط قرمزهای فرهنگی رژیم محسوب می گردد، عمق فاجعه مستور می ماند. بنا به تعریف نهادهای بین المللی کودکان کار به کودکان و نوجوانان زیر 18 سالی گفته می شود که به  روش های مختلف در خیابان مشغول به کار و زندگی هستند، و کودکانی که به روسپیگری کشانده می شوند نیز به نوعی کودک کار و خیابان می باشند. این بخش از کودکان به دلایل گفته شده از کوچکترین حمایتی محروم مانده و کار آنان پنهان و در کمتر آماری به شرایط و وضعیت بحرانی آنان توجه نشان داده می شود.   
 «در مطالعه صورت گرفته بیش از 15 درصد از کسانی که در کودکی به روسپی گری روی آورده بودند در زمان تحقیق (1390) در سن (زیر 18 سال) قرار داشتند و سایر موارد مورد مشاهده این گروه در سنین 19 تا 44 قرار داشتند. میانگین سن شروع تن فروشی در میان کودکان روسپی شده (که 25 درصد زنان مورد مطالعه در این پژوهش را تشکیل می دهند) نزدیک به 17 سال و در بین افرادی که در سنین بالای 18 سال روسپی شده اند 24 سال بوده است و بیشترین فراوانی سن شروع روسپیگری در کودکان روسپی شده بین 15 تا 17 سال است.» (همانجا). این قربانیان از کرات آسمانی نیامده اند، آنها فرزندان محروم همین جامعه و خانوارهائی اند که خود نیز نسلی قربانی شده و گرفتار در چنگال مصائب فقر، بیکاری، اعتیاد، طلاق، بیماری و ازهم گسیختگی زندگی هستند. قربانیانی که به جای سرزندگی، آسایش و امنیت، شکوفا شدن توانایی ها، تحصیل و برخورداری از آیندۀ یک زندگی انسانی و مرفه، در اوج تحقیر و استیصال روانۀ خیابان های پرخطر و آسیب زای شهرها گشته اند. کار این کودکان نه تنها اثرات مخربی در جسم آنان برجای گذاشته و بقای آنان را تهدید می کند، بلکه بیشتر از آن، رشد و تکامل روحی و روانی آنان را لگدکوب و تباه می سازد. آنان علاوه بر این، در معرض خطرات کوچک و بزرگی از قبیل آلودگی به ویروس ایدز، محرومیت از غذای کافی (سوء تغذیه) و امکانات پزشکی، قرار داشته و اغلب از بیماری های پوستی، گوارشی، تنفسی، عفونی، و هپاتیت رنج می برند.    
«نوع فعالیت اجتماعی زنان تن فروش به گواه بسیاری از جامعه شناسان و متخصصان علوم رفتاری بر اقدام آنها نیز مؤثر است. به طوری که 21 درصد از زنانی که زیر 18 سالگی به روسپیگری روی آورده اند علاوه بر تن فروشی مشاغلی با درآمد های پایین داشته اند. مشاغلی مانند منشی گری، فروشندگی، آرایشگری، کارگری، مشاغل خدماتی و حتی شغل های کاذب و سیاه که درآمدی زیر 97 هزارتومان در ماه عاید آن ها می کرده است.» (همانجا). با اطمینان می توان گفت که درآمد زنان اساساً از طریق کار مزدی حاصل می شود و کم بودن درآمد زنان شاغل نسبت به مردان شاغل، خود شاخص نابرابری شدید مزد زنان نسبت به مردان در مقابل کار برابر است. پایین بودن دستمزد زنان به نسبت مردان که حتی فاصلۀ زیادی نیز با حداقل دستمزد مصوب دولت و به ازای کار با ساعات طولانی، دارد و کمبود فاحش سهم زنان نسبت به مردان در جمعیت فعال اقتصادی، خود یکی از زمینه های بسط تن فروشی است.
علاوه بر این، روسپیگری دامنۀ وسیع خود را در بین نوجوانان و جوانان ایران به شیوۀ مدرن و اینترنتی نیز گسترده است. طبق آمارها 70 درصد حاضران در این فضا را جوانان تشکیل می دهند. 55 درصدشان بین 16 تا 25 و 45 درصد هم بالاتر از 25 سال دارند. آنها در ازای گرفتن شارژ موبایل و یا حضوری، از طریق فضای مجازی وارد این عرصه می شوند: «10 دقیقه وب، یک شارژ 2 هزار. نیم ساعت، یک شارژ 5 هزار تومانی. آنها تن فروشی می کنند، بدن خود را به نمایش می گذارند. ... آنها به طور متوسط برای فروش تن خود در هر ساعت رقمی بین 25 تا 80 هزار تومان طلب می کنند و برای آنکه یک شب کامل به کارگر جنسی تبدیل شوند بین 90 تا 300 هزار تومان می خواهند.» (22/1/91)  
روسپیگری با رشد کارتن خوابی زنان در خیابان نیز ارتباط نزدیک دارد، اما کارشناسان وابسته به رژیم اسلامی آن را مختص به زنان معتاد (بخشی دیگر از قربانیان) قلمداد کرده و تن فروشان را از قلم می اندازند: «متأسفانه کم کم شاهد زنان کارتن خواب در سطح شهر هستیم که بیانگر کاهش سن و فراگیر شدن آسیب اجتماعی در جامعه است. ... قبلا این پدیده مختص آقایان بود، اما هم اکنون در میان زنان نیز این پدیده مشاهده می شود که این زنان معتاد هستند. ... شاهد کاهش سن آسیب دیدگان در شهر تهران هستیم. ... سن زنان کارتن خواب 20 سال است و این بیانگر کاهش سن آسیب دیدگی است.» (10/7/91)
این وضعیت فاجعه باری است که رژیم اسلامی برای جمعیت فزاینده کودکان و جوانان ایران رقم زده است. نبود شرایط برای شکوفائی استعدادها و توانائی ها، عدم امنیت و رفاه در جامعه، سلطۀ خرافات و تاریک اندیشی، درک این واقعیت که در این رژیم چشم انداز آزادی و زندگی بهتر، صلح و امنیت فردی و اجتماعی و ارتقای فکری، فرهنگی وجود نداشته و موانع و دیوارهای فراوانی در برابر تکامل آزاد توانائی ها، انرژی، احساسات و خواست های جوانان و نوجوانان قد کشیده، آری همۀ اینها آن شرایط و فضایی اند که راه دیگری جز خلاص شدن از شر رژیم اسلامی برای تودۀ مردم باقی نمی گذارد. باید علیه این رژیم به مقابلۀ انقلابی برخاست و آن را سرنگون کرد.هیچ جناح و گروهی چه در درون حاکمیت ارتجاعی کنونی و چه در بیرون از آن (اصلاح طلب و جنبش سبز) و چه اپوزیسیون های رنگارنگی که تنها به دست به دست شدن قدرت سیاسی می اندیشند، توانائی حل انقلابی معضلات گریبانگیر توده های محروم را نخواهند داشت. برای ساختن آیندۀ روشن کودکان و جوانان مان، این ما هستیم که باید نظم فاجعه بار کنونی را درهم بکوبیم و بر ویرانه های آن نسلی سرزنده، شاد و در رفاه، پرورش دهیم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر