۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

بورژوازی لیبرال ایران از چه می هراسد؟

بورژوازی لیبرال ایران از چه می هراسد؟

چرا با وجودی که بورژوازی لیبرال ایران از سوی بورژوازی بوروکرات ـ نظامی در قدرت، مورد تحقیر و سرکوب قرار گرفته و نهایتاً با نوعی کودتا به اسم انتخابات از مصادر قدرت سیاسی (دولت) اخراج شده، باز خواهان حفظ نظام جمهوری اسلامی است؟

آیا این بدان علت است که سرمایه داران لیبرال دغدغۀ دین و مذهب دارند یا دلیل دیگری برای امر وجود دارد؟ واقعیت این است که بخش کوچکی از سرمایه داران لیبرال یا نمایندگان سیاسی آنان طالب دولت اسلامی اند. بورژوازی لیبرال از این جهت خواهان حفظ نظام سیاسی جمهوری اسلامی است که این نظام هنوز موجودیت اقتصادی ـ اجتماعی او را به خطر نیانداخته است. با آنکه این بخش از بورژوازی خواهان در دست داشتن دولت یا شرکت در قدرت سیاسی است، ولی با از دست دادن مصادر قدرت سیاسی حیات اقتصادی ـ اجتماعی اش به مخاطره کامل نیفتاده است.

از نظر بورژوازی لیبرال، سرنگونی نظام جمهوری اسلامی می تواند حیات اقتصادی ـ اجتماعی اش را نابود کند. بنابراین بورژوازی لیبرال زمانی آمادۀ سرنگونی نظام سیاسی حاکم (جمهوری اسلامی) خواهد بود که خود را در معرض نابودی ببیند و در عین حال محاسباتش او را به این سوق دهد که با سرنگونی نظام سیاسی حاکم، می تواند حیات اقتصادی ـ اجتماعی اش را از نابودی نجات دهد و زمانی بیشتر به این عمل شایق خواهد شد که محاسبات و امکاناتش و کنترلی که بر مبارزۀ توده های مردم دارد، او را مطمئن سازند که حتی می تواند قدرت سیاسی را به کف آورد.

حیات اقتصادی ـ اجتماعی بورژوازی لیبرال معمولاً می تواند در بحران های اقتصادی، مورد مخاطرۀ جدی قرار گیرد. اگر بحران اقتصادی و بحران سیاسی همزمان شوند و نیز شرایط بحران انقلابی به وجود آید، بورژوازی لیبرال با هدف در دست گرفتن سکان مبارزات انقلابی تودۀ مردم، طالب سرنگونی نظام سیاسی حاکم خواهد شد. این درست همان رفتاری است که بخش اعظم بورژوازی و به ویژه بورژوازی لیبرال، در جریان بحران اقتصادی سال های ۵٦ و ۵۷ که با بحران سیاسی همراه شد و سپس به بحران انقلابی ارتقا یافت، از خود نشان داد.

گرایش های سیاسی مختلف بورژوازی لیبرال، چه در داخل کشور (مانند اصلاح طلبانی که تا همین اواخر در مصادر قدرت سیاسی بوده اند و آنان که در قدرت سیاسی نقشی نداشته اند) و چه در خارج کشور (مانند اصلاح طلبان مذهبی یا لائیک، حقوق بشری ها، توده ای ـ اکثریتی ها، ساده لوحان سیاسی و غیره و نیز سلطنت طلبان با آنکه خواستار سرنگونی نظام جمهوری اسلامی اند، برای گرفتن ماهی از آب گل آلود با اصلاح طلبان و توده ای ـ اکثریتی های خارج از کشور همساز شده اند)، مخالف شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی» و مخالف سرنگونی نظام جمهوری اسلامی اند. همۀ این لیبرال های خرد و درشت، مانند مقاطعه کاران توده ای و صاحبان صنایع متوسط و کوچک، بیم از آن دارند که در نتیجۀ انقلاب سیاسی ای که نظام جمهوری اسلامی را نابود کند، نتوانند بر قدرت سیاسی دست یابند یا اساساً با سلطۀ طبقۀ کارگر بر قدرت سیاسی، حیات اقتصادی ـ اجتماعی آنان در معرض نابودی قرار گیرد. پس همۀ گرایش های بورژوازی لیبرال از انقلابی که در آن قدرت سیاسی به دست طبقۀ کارگر بیافتد و زمینۀ تحولات سوسیالیستی فراهم شود، هراس دارند. همۀ عقب نشینی های اصلاح طلبان، همۀ سم پاشی های توده ای ـ اکثریتی ها و همۀ مواضع سانتریستی یا وسط نشینی های بخشی از چپ مانند جریان رسمی «راه کارگر» از همین هراس سرچشمه می گیرد!

بدینسان شناخت این حقایق توسط رهبران مبارزات سیاسی پرولتاریا، توسط جنبش توده ای طبقۀ کارگر و به طور کلی توده های مردم و اتخاذ سیاست ها و روش های درست مبارزه برای دفع سلطه یابی بورژوازی، به ویژه بورژوازی لیبرال که بخشی از آن در پوشش چپ می تواند کنترل مبارزات توده مردم را به دست گیرد، از اهمیت حیاتی و اساسی برخوردار است.

از همین هراس به نابودی اقتصادی ـ اجتماعی بورژوازی لیبرال در انقلاب است که:

میرحسین موسوی پس از این همه جنایاتی که جناح حاکم بوروکرات ـ نظامی بورژوازی، تنها پس از انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری انجام داد، که منجر به کشته شدن ده ها نفر، مصدوم شدن صدها نفر و دستگیری و شکنجۀ بیش از هزار نفر شد، می گوید:

«هنوز می‌توان اطمینان آسیب دیدۀ مردم را بازسازی کرد؛ امنیت نظام ما در گرو چنین کاری است.» «مردم چگونه می‌توانند به حکومتی اعتماد کنند که دوستان و همکاران و فرزندانش را به صرف توهم [؟!] در بند می‌کند؟ چیره کردن فضای امنیتی بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثری نمی‌گذارد.» «به قانون بازگردیم؛ به
قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت [که ولایت مطلقۀ فقیه را بر سرنوشت مردم کشور حاکم کرده است]. به قوانینی که خود وضع کرده‌ایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.» «چرا به کوچکترین بهانه،‌ هرکسی را از دایره خود‌ی‌های‌مان دور می‌کنیم؟» «آن ‌قدر از دور خود می‌رانیم تا این که تنها می‌مانیم.»

موسوی نمی خواهد یا نمی تواند درک کند که در ساختار نظام سرمایه داری کل طبقۀ بورژوا نمی تواند برای مدتی طولانی در قدرت سیاسی باشد، بلکه قدرت سیاسی در جریان مبارزۀ درونی بخشهای مختلف طبقۀ سرمایه دار به انحصار قوی ترین بخش این طبقه درخواهد آمد.

موسوی، این لیبرال مذهبی، که در عین حال می خواست اصول گرا باشد، که این خطر را احساس می کرد «فاصله مردم از نظامشان روز به روز بیشتر می‌شد»، به دروغ، اسلامی را به مردم وعده می دهد که « در ورای تمایزات عقیدتی و طبقاتی و قومی و جنسیتی کرامت انسان‌ها را ارج می‌نهد و اصل می‌داند. اسلامی که شوینده هر نوع نابرابری در مقابل قانون و پرچمدار تکریم حقوق شهروندی است.»

این فریبکار لیبرال از برابری صوری مردم در برابر قانون، در جامعۀ سرمایه داری و جمهوری پارلمانی، و از حقوق شهروندی، که پدیده ای مربوط به جامعۀ سرمایه داری است و ربطی به اسلام هزار و چهار صد ساله ندارد، حکمی اسلامی می سازد که با آن می خواهد تمایزات طبقاتی و غیره را از بین ببرد، تا فاصلۀ مردم از نظام جمهوری اسلامی روز به روز بیشتر نشود، تا خطر سرنگونی این نظام پیش نیاید.

موسوی لیبرال حتی از صداقتی که کروبی اصلاح طلب در این مورد ویژه از خود نشان می دهد، عاری و تهی است، در حالی که کروبی می گوید: « پيش از همه اذعان می‌کنم که بسياری از شما پيشتر و دقيق‌تر می‌دانستيد که چه خواهد شد و متوجه شده بوديد، همان گاه که می پرسيديد " چه تضمينی برای آرای ما وجود دارد " ، يا زمانی که می‌گفتيد " نتيجه انتخابات معلوم است و شما آب در‌هاون می کوبيد." » و می گوید: «در اينجا بايد اذعان کنم که مردم و برخی کارشناسان و صاحب نظران بهتر از ما شرايط انتخابات را می‌شناختند و به کرات بی‌حاصلی برگزاری انتخابات و حساب کردن روی آرای مردم را يادآوری می کردند که مجدانه بابت اين حسن ظن به مسوولين از مردم عذرخواهی می‌کنم. »، موسوی از مردم می خواهد که «امید معطوف به لطف و فضل الهی» را برای اصلاح نظام جمهوری اسلامی از دست ندهند!

موسوی می گوید: « مبادا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد» یعنی با ساختار نظام اسلامی به مبارزه برخیزد و خواستار مرگ این نظام باشد. او به دروغ نظام جمهوری اسلامی را، که به گونه ای امتداد استبداد پیش از انقلاب مشروطه و مشروعۀ شیخ فضل اله نوری است، « میوه مبارزات تاریخی دویست‌ ساله ... با استبداد و عقب‌ماندگی» می نامد.

موسوی می خواهد «مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همۀ ما هزینه سنگین آن را می‌دانیم و قاطعانه با آن مخالفیم.» آری این هزینۀ سنگین، همان انقلاب ساختارشکن نظام جمهوری اسلامی توسط توده مردم است که بورژوازی لیبرال از آن در هراس است.

موسوی خطاب به مردم می گوید: «ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.» او از مردم می خواهد در دعوای خانوادگی جناح های بورژوازی ایران، فریب ساختارشکنان را نخورند، و به عنوان یک مدعی مستقل با منافع و خواست های خاص خود، وارد میدان مبارزه با بورژوازی و قدرت دولتی آن نشوند، بلکه همچنان در مبارزۀ بین بورژوازی لیبرال و بورژوازی بوروکرات ـ نظامی، همچون ابزار دست بورژوازی لیبرال باقی بمانند. برای موسوی کافی نیست که مردم ایران یکبار چوب ٢۵ سالۀ قانون گرائی مصدق را در ٢٨ مرداد سال ٣٢ خوردند، او از مردم می خواهد « حتی به جسد قانون» احترام بگذارند. جسد همان قانون اساسی ای که به ولی فقیه با اختیارات مطلق امکان و حق می دهد بزرگ ترین جنایات را برای حفظ منافع سرمایه داران و زمینداران بزرگ در حق شهروندان کشور اجرا کند!

۱۵تیر ۱٣٨٨، ٦ ژوئیۀ ٢٠٠۹
www.aazarkhsh.org

جمعی از کمونیست های ایران (آذرخش) azarakhshi@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر