۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

سازمان یابی زنان کارگرا ِله نور مارکس

به مناسبت صدمین سالگرد هشت مارس

روز جهانی زن

چگونه خود را سازماندهی کنیم؟

[ سازمان یابی زنان کارگر ]

ِا ِله نور مارکس (١٨۹٢)

برگرفته از: زنان مارکسیست در مقابل فمینیسم بورژوائی
نوشتۀ هال دریپر و آن لیپوو

ترجمۀ سهراب شباهنگ


در تاریخ ۵ فوریۀ ١٨۹٢، اله نور مارکس دست به نوشتن چهار مقاله زد که آغاز آن طرح این مسأله بود که زنان چگونه باید خود را سازمان دهند و سپس در بارۀ سازمان یابی زنان کارگر انگلستان در اتحادیه های کارگری گزارش داد.

چهار صد نمایندۀ کنگرۀ انترناسیونال سوسیالیستی بروکسل [١٨۹١] درآخرین نشست خود قطعنامۀ زیر را تصویب کردند:

« ما احزاب سوسیالیست ِ همۀ کشورها را فرا می خوانیم تا در برنامه های خود مبارزات برای برابری کامل هر دو جنس و این خواست را که زنان پیش از هر چیز باید از حقوق برابر با مردان در حوزه های مدنی و سیاسی برخوردار باشند به نحو دقیق و مشخصی بیان کنند. »

این قطعنامه و این موضع در مورد رأی گیری عمومی به ویژه از آن رو معنی بیشتری کسب کرد که در نخستین نشست کنگره صریحاَ اعلام شد کنگرۀ سوسیالیستی کارگران کاری با طرفداران حقوق زن ندارد. همان گونه که کنگره در مسألۀ جنگ بر اختلاف بین مجمع معمولی بورژوائی صلح که در جائی که صلحی وجود ندارد فریاد « صلح، صلح » سر می دهد و حزب صلح اقتصادی، حزب سوسیالیست که خواهان محو علل جنگ است،
تأکید می ورزد، به همین طریق در مورد « مسألۀ زنان» نیز به روشنی بر تفاوت بین « طرفداران حقوق زنان»
که هیچ مبارزۀ طبقاتی را به رسمیت نمی شناسند و تنها مبارزۀ بین دو جنس را می پذیرند، که خود به طبقات دارا تعلق دارند و حقوقی را طلب می کنند که بیانگر بی عدالتی نسبت به خواهران کارگرشان است از یک طرف، و حزب واقعی زنان، حزب سوسیالیست، که درکی بنیادی از علل اقتصادی موقعیت نابسامان زنان کارگر دارد و از آنان دعوت می کند دست در دست مردان هم طبقۀ خود به مبارزه با دشمن مشترک، یعنی مردان و زنان سرمایه دار روی آورند ازطرف دیگر، تأکید دارد.

قطعنامۀ بروکسل از نظر اعلام اصل، عالی است – اما در بارۀ انجام عملی آن چه باید گفت؟ زنان چگونه باید به حقوق مدنی و سیاسی ای که این قطعنامه طلب می کند دست یابند؟ زیرا تا هنگامی که آنچه را باید کرد با متانت و واقغ بینی بررسی نکنیم خواست های تئوریک حاصلی در بارۀ آنچه باید باشد به بار نمی آورند. کافی نیست به مبارزۀ طبقاتی اشاره کنیم. کارگران همچنین لازم است یاد بگیرند چه سلاح هائی را باید به کار برد و چگونه آنها را به کار برد؛ به چه مواضعی باید حمله کرد و چه دستاوردهائی را باید حفظ نمود. بدین علت است که کارگران اکنون می آموزند چه زمان و در کجا به اعتصاب و تحریم روی آورند، چگونه به قوانین حفاظتی برای کارگران دست یابند. چه کار کنند که قوانینی که در این زمینه ها قبلاَ به تصویب رسیده به صورت الفاظ مرده باقی نمانند. پس ما زنان اکنون چه باید بکنیم؟ ما سازمان خواهیم یافت – سازمان نه همچون زن بلکه به مثابۀ پرولتر، نه همچون رقیبان مادۀ مردان کارگر بلکه به مثابۀ رفقای آنان در مبارزه.

جدی ترین مسألۀ این است: چگونه باید سازمان یابیم؟ از نظر من اکنون ما باید همچنن فعالان اتحادیه ای خود را سازمان دهیم و نیروی متحد خود را برای دستیابی به هدف نهائی یعنی آزادی طبقۀ خود به کار بریم. کار آسانی نخواهد بود. در واقع وضعیت کار زنان طوری است که غالباَ پیشروی به نحو جان فرسائی دشوار است. اما کار روز به روز آسان تر خواهد شد، و به نسبتی که زنان و به ویژه مردان بیآموزند که چه قدرتی در اتحاد همۀ کارگران نهفته است این امر آسان تر جلوه خواهد کرد.

(اله نور ادامه می دهد) زنان کارگر اتریشی نشان می دهند به چه علت راه سازمان یابی را می دانند، اما آنها می توانند از آنچه خواهرانشان در کشورهای دیگر انجام می دهند بیاموزند. او در یک رشته از مقالات که وضع اتحادیه های زنان در انگلستان را گزارش می دهد سه نتیجۀ زیر را می گیرد:

١. هر جا که زنان سازمان می یابند، وضعیت آنان بهتر می شود – یعنی مزدها بالا می روند، ساعات کار کاهش می یابند، شرائط کار بهبود پیدا می کند.

٢. هنگامی که زنان سازمان یابند و مزد آنان همچون مزد واقعی کارگران و نه مکمل ناچیز درآمد خانواده، تلقی شود، این امر دست کم به همان اندازه به نفع مردان خواهد بود که به نفع زنان.

٣. جز در برخی رشته های کاملاَ ویژه، ضروری است که زنان و مردان کارگر، به خصوص کارگران غیر ماهر، عضو اتحادیه های واحدی باشند همان گونه که عضو حزب واحد کارگرانند.

در بارۀ جنبش زنان کارگر در انگلستان

اله نور مارکس در نامۀ بعدی گفتارش را با سازمان یابی اتحادیه ای زنان انگلستان و مسائل آن آغاز کرد.

مقاله با خلاصه ای از پیشرفت اتحادیه های زنان از زمان شروع « جنبش اتحادیه ای نوین » که با اعتصاب کارگران کبریت سازی، ایجاد اتحادیه کارگران گاز [که خود اله نور یکی از سازماندهان و عضو هیأت اجرائی آن بود]، اعتصاب بزرگ کارگران بندر [بار اندازان] و غیره مشخص می شود، آغاز می گردد.

هرچند ما از مشاهدۀ این پیشرفت خوشحالیم و پیشرفت سازمان یابی کارگران را می پذیریم، نمی توانیم چشمان خود را براین واقعیت ببندیم که زنان هنوز به نحو قابل ملاحظه ای عقب اند، و نتائج واقعی ِ حاصل پس از سال ها کار به گونۀ رقت باری کوچک اند.

حتی در صنعت نساجی، نخستین عرصۀ سازمان اتحادیه ای زنان هنوز نارسائی هائی وجود دارد. نخست اینکه در بسیاری موارد زنان هنوز سازمان یافته نیستند، هر جند این وضعیت اکنون کمتر از گذشته رایج است؛ زیرا اتحادیه ها می بینند که چگونه زنان غیر متشکل به سلاح کارفرمایان به ضد آنان تبدیل می گردند. (دو مثال ذکر می شود). دوم اینکه زنان عضو اتحادیه غااباَ در ادارۀ اتحادیه ها دارای رأی نیستند:

به عنوان مثال در لانکاشایر و یورکشایر که زنان تقریباَ بی استثنا عضو اتحادیه اند، به طور منظم حق عضویت می پردازند و البته از مزایای اتحادیه هم بهره مندند، مطلقاَ هیچ سهمی در رهبری این سازمان ها ندارند، دارای هیچ رأیی در صندوق های خود نیستند و تاکنون هرگز در کنگرۀ اتحادیه ها نماینده نبوده اند. نمایندگی و اداره تماماَ در دست کارگران مرد است.

دلیل اصلی این بی اعتنائی و بی میلی ظاهری از جانب زنان را می توان به آسانی تشخیص داد؛ این امر در همۀ سازمان های زنان مشترک است و ما نمی توانیم آن را نادیده بگیریم. دلیل این امر این است که حتی امروزه زنان هنوز باید دو وظیفه را بر عهده گیرند: در کارخانه پرولترند و مزد روزانه ای دریافت می کنند که بخش مهمی از هزینۀ زندگی خود و فرزندانشان را تأمین می کند اما آنها همچنین بردگان خانگی و خدمتکاران بی مزد ِ شوهران، پدران و برادران خودند. حتی صبح زود پیش از رفتن به کارخانه زنان نقداَ آن قدر کار انجام داده اند که اگر مردان می بایست انجام دهند آن را بخش مهمی از کار به حساب می آوردند. ساعت ناهار که به مردان دست کم وعدۀ کمی آرامش می دهد برای زنان به معنی استراحت نیست. سرانجام شامگاه، که مرد بدبخت بینوا آن را از آن خود می داند زن بدبخت تر و بینوا تر باید کار کند. کار ِ خانه باید انجام شود؛ از کودکان باید مراقبت به عمل آید؛ رخت ها باید شسته شود و وصله پینه گردد. خلاصه اینکه اگر مردان در یک شهر کارخانه ای انگلیس ده ساعت در روز به کار مشغولند زنان دست کم شانزده ساعت در روز کار می کنند. بنابراین چگونه می توانند علاقۀ فعالی به چیز دیگری نشان دهند؟ از نظر فیزیکی ناممکن است. با این حال باز هم به طور کلی در این شهرهای کارخانه ای وضع زنان بهتر است. آنان مزد « خوبی » می گیرند و مردان نمی توانند بدون کار آنها از پس زندگی برآیند از این رو زنان [ در شهرهای کارخانه ای ] نسبتاَ مستقلند. تنها هنگامی که به شهرها و نواحی ای می آئیم که در آن کار چیزی جز عرق ریزی نیست، مناطقی که در آن همچون قاعده بخش مهمی از کار [ برای کارفرما ] در خانه انجام می شود با بدترین شرائط و با بالاترین نیاز به سازمان یابی مواجه می شویم.

در سال های اخیر فعالیت زیادی دربارۀ این مسأله صورت گرفته است، اما من موظفم بگویم که نتائج هیچ مناسبتی با تلاش های انجام شده ندارند. ولی به نظر من ناچیز بودن نتائج همواره ناشی از شرائط نکبت باری که زنان کارگر در آن زندگی می کنند نیست. من بیشتر چنین فکر می کنم که بخش مهمی از دلیل این امر [ ناچیز بودن نتائج ] را باید در روش استقرار و رهبری اکثر اتحادیه های زنان جستجو کرد. ملاحظه می کنیم که بیشتر این اتحادیه ها را افرادی از طبقۀ متوسط ، زن یا مرد، رهبری می کنند. بی شک این افراد تا حد معینی مقصود و نیت خوبی دارند، اما آنان نمی توانند و نمی خواهند بفهمند موضوع جنبش کارگری چیست. آنان فقر و نکبت را در پیرامون خود می بینند، احساس ناراحتی می کنند، و میل دارند شرائط کارگران بدبخت را « بهبود بخشند ». اما آنها جزء ما نیستند.

دو سازمانی را در نظر بگیرید که در کمک به ایجاد اتحادیه های زنان سخت فعالیت کرده اند. نام سازمان قدیمی تر مجمع آینده نگر اتحادیه های کارگری زنان و نام سازمان جدید تر انجمن اتحادیه های کارگری زنان است. اهداف دومی تا حدی پیشرو تر از اولی است، اما هر دو توسط محترم ترین و ریشه دار ترین تیپ های بورژوا، هم زن و هم مرد، سازماندهی، رهبری و پشتیبانی می شوند. اسقفها، کشیشان، نمایندگان مجلس بورژوا و زنانشان که حتی ذهن خرده بورژوائی تری دارند، اشراف ثروتمند زن و مرد – اینها هستند پشتیبانان شمار زیادی از اتحادیه های زنان.

استثمارگران بی شرمی مانند لرد براسن میلیونر و « لیدی » هائی مانند زن ِ سر جولیان گلد اشمید فوق ارتجاعی سالن های مهمانی چای برای پشتیبانی از مجمع زنان برپا می کنند در حالی که لیدی دیلک از جنبش [زنان] برای منافع سیاسی شوهرش بهره می گیرد. گواه پائین بودن درک چنین کسانی از کار [کارگر]، شگفت زدگی آنان از « علاقۀ بسیار هوشمندانه ای است که زنان در یک گرد همائی ... به رهنمودهای سروران اقتصادی خود نشان دادند! »

ما امیدواریم و معتقدیم که زنان کارگر « علاقۀ هوشمندانه ای » به امور خود نیز نشان خواهند داد، و بالاتر از همه بخش بزرگ و زنده ای در جنبش بزرگ مدرن پرولتاریا تشکیل خواهند داد. آنان نقداَ تا درجۀ معینی این کار را کرده اند.

یک اتحادیۀ کارگری زنان

در دو نامۀ بعدی در این رشته نوشته ها، اله نور مارکس با توصیف اثرات « جنبش اتحادیه ای قدیم » و « جنبش اتحادیه ای نوین » ؛ و شماری از صنایع و وضعیت هائی که در برگیردۀ فعالیت های زنان اند به ترسیم جنبش زنان کارگر انگلستان ادامه می دهد. تکۀ زیر از نامۀ چهارم است که در تاریخ ٢٠ مه ١٨۹٢ منتشر شد؛ موضوع آن یک اتحادیۀ کارگری زنان است:

اتحادیۀ جدید زنان سیگار ساز که در نامۀ پیش از آن نام بردم سه سال پیش تأسیس شد. اعضای آن جزء اتحادیۀ مردان نیستند هرچند که دو اتحادیه با هم کار می کنند. از نظر کسی که از بیرون نگاه می کند تأسف آور است که دو اتحادیه کاملاَ در هم ادغام نمی شوند، البته همکاری می کنند. دلیلی که مردان به ضد ادغام می آورند این است که زنان تقریباَ همواره به کار خود همچون چیزی موقتی نگاه می کنند و حرفۀ واقعی خود را ازدواج می دانند، حرفه ای که آنان را از نیاز به تلاش معاش آزاد می کند. البته در اکثریت بزرگ موارد، ازدواج کار زن را کاهش نمی دهد بلکه آن را دو برابر می کند، زیرا زن نه تنها برای مزد کار می کند بلکه همچنین مجبور است در این معاملۀ
نامقدس کار سخت رایگان « خانگی » نیز انجام دهد. به رغم همۀ اینها زنان بدبختانه غالباَ به کار خود به صورت موقت نگاه می کنند و مدافع این برخورد مردان هستند که کار مزدی خود را « مادام العمر » می دانند و بنابراین بیشتر برای بهبود وضعیت خود شوق نشان می دهند.

مقاله توضیح می دهد که در لندن زنان سیگار ساز ٢۵ تا۵٠ در صد کمتر از مردان دریافت می کنند، به ویژه بدین جهت که در کار« آماده سازی» که پست تر تلقی می گردد به کار گرفته می شوند؛ و کارگران مرد هنگامی که کارفرمایان به زنان کارگر کار بهتری با مزد کمتر از مردان می دهند و بدین طریق سطح عمومی مزد ها را پائین می آورند شاکی اند. اما راه چاره نه جلو گیری از دادن کار بهتر به زنان بلکه برابری مزد ها است. اله نور پس از بحث در بارۀ کار اتحادیۀ زنان گازر به ضد شرائط وحشتناک کارشان توضیحی در بارۀ دو گونه زن بورژوا ارائه می دهد. زنان گازر یک هیأت نمایندگی به مجلس فرستاده بودند و خواستار آن بودند که زیر پوشش قانون کارخانه قرار گیرند.

قابل توجه است که فوراَ خانم فو ِست، این بورژوای مرتجع مدافع حقوق زنان (حقوق زنان دارا)، که هرگز یک روز در عمرش کار نکرده، همراه با خانم لوپتون آنارشیست ( که او نیز از طبقۀ متوسط است )، هیأت متقابلی به مجلس فرستادند تا به دخالت [ زنان گازر ] در مسألۀ کار زنان اعتراض کند!

برای رعایت عدالت باید از زن دیگری از طبقۀ متوسط ، می آبراهامز، دبیر خستگی ناپذیر و سازمانده اتحایۀ زنان گازر نام ببرم.
تا حد زیادی به لطف دخالت او است که این زنان اکنون مسألۀ فوری محدود کردن ساعات کار روزانه از جانب حکومت را درک کرده اند .

اتحادیۀ کارگری زنان در انگلستان

[مقالۀ بعدی] پاسخی جدلی [پلمیکی] به مقاله ای بود که آربایترینن تسایتونگ [مجلۀ زنان کارگر] از مجلۀ دیگری تجدید چاپ کرده بود. کسی به نام دوشیزه آیخن هاوزر به مسأله ای که در بالا مطرح شده پرداخته بود. بخش اعظم پاسخ طولانی اله نور صرف نشان دادن تحریفات و اطلاعات ناقص در نوشتۀ آیخن هاوزر شده که به طور عمده به تجلیل مجمع آینده نگر اتحادیه های کارگری زنان پرداخته بود ( این مجمع در مقالۀ دوم اله نور مورد بحث قرار گرفت). به دنبالۀ آن، معنی بر پا داشتن سالن های مهمانی چای از جانب لرد ها، لیدی ها و اسقف های مجمع خیریه برای حفاظت از زنان کارگرشان که صغیر تلقی می شدند به شکلی نافذ و قاطع تصوبر می گردد. ما در اینجا عبارت هائی از مقاله را که در آنها رابطۀ بین فمینیسم بورژوائی و سوسیالیسم به شکل عام مورد برسی قرار می گیرد نقل می کنیم.

مثلی قدیمی می گوید « راه جهنم با نیات خیر سنگ فرش شده است ». زنان کارگر به خوبی می توانند خواست های جنبش زنان بورژوا را درک کنند؛ آنان می توانند، و حتی باید، برخوردی توأم با همدلی نسبت به این خواست ها داشته باشند؛ اما اهداف زنان کارگر و زنان بورژوا بسیار متفاوت اند.

من میل دارم یک بار برای همیشه دیدگاه خود را به روشنی بیان کنم و فکر می کنم از جانب زنان بسیاری سخن می گویم. ما به مثابۀ زن مسلماَ علاقۀ شدیدی به دست یابی زنان به حقوق یکسان با حقوقی که مردان از جمله مردان کارگر اکنون از آن بهره مندند داریم. اما ما بر آنیم که « مسألۀ زنان» مؤلفه ای اساسی از مسألۀ رهائی کار است.

هیچ شکی نیست که مسألۀ زنان وجود دارد. اما برای ما – که این حق را خواه براساس تولد یا از طریق فعالیت برای اهداف کارگران به دست آورده ایم که جزء طبقۀ کارگر به حساب آئیم – این امر متعلق به جنبش عمومی طبقۀ کارگر است. ما می توانیم مبارزۀ زنان طبقات بالا یا متوسط را برای دست یابی به حقوق معتبر و پایه داری که دست یابی بدان به نفع زنان کارگر هم هست درک کنیم، با آن همدلی داشته باشیم و در صورت لزوم بدان یاری رسانیم. می گویم ما حتی می توانیم یاری رسانیم: مگر مانیفست کمونیست به ما نیاموخته که ما موظفیم از هر جنبش مترقی که برای اهداف کارگران سودمند است پشتیبانی کنیم حتی اگر آن جنبش از آن ما نباشد؟

اگر همۀ خواست هائی که این زنان [بورژوا] مطرح می کنند همین امروز اعطا گردد، ما زنان کارگر هنوز در همان جائی که قبلاَ بودیم خواهیم ماند. زنان کارگر هنوز باید ساعات ِ به نحو مفتضحانه ای طولانی، برای مزد ِ به نحو مفتضحانه ای پائین، در شرائط ِ به نحو مفتضحانه ای غیر بهداشتی کار کنند؛ آنان هنوز تنها امکان انتخابی که خواهند داشت بین روسپی گری و گرسنگی خواهد بود. هنوز بیش از همیشه این امر صادق خواهد بود که، در مبارزۀ طبقاتی، زنان کارگر زنان خوبی در میان سخت ترین دشمنان خود خواهند یافت؛ آنان باید با این زنان مبارزه کنند همان گونه که برادران کارگرشان با سرمایه داران مبارزه می کنند. مردان و زنان طبقۀ متوسط به میدانی « آزاد » برای استثمار کار نیازمندند. آیا ستارۀ جنبش حقوق زنان، خانم فو ِست مخالفت خود را به صراحت با کاهش قانونی ساعات کار زنان کارگراعلام نکرد؟ جالب و قابل ذکر است که در این مسأله طرفدار ارتودکس حقوق زنان، و دوست خوب من آقای بیس، این خلف ِ بی مقدار ِ شوپنهاور، هر دو موضع مطلقاَ یکسانی دارند. خلاصه از نظر ما تنها جنبش طبقۀ کارگر وجود دارد.

مقاله در اینجا اندکی حاشیه روی می کند تا ادای حقی به زنی که کمتر شناخته شده کرده باشد. اله نور می گوید هنگامی که پدرش به حملۀ یک رهبر جنبش کارگری به نام جرج هاول به انترناسیونال پاسخی نوشت، مجلۀ محترم از درج آن امتناع کرد .....

... از این رو پدر من به زن کارگری روی آورد که در آن هنگام هفته نامۀ کوچک آزاد اندیشانه ای منتشر می کرد. او از چاپ پاسخ کارل مارکس به آقای جرج هاول خوشحال بود. به نظر می رسد ارتباط بین دوشیزه آیخن هاوزر، پدر من و خانم هاریت لا چندان خارج از عرصۀ این مقاله نباشد. خانم لا تنها زن عضو شورای عمومی انترناسیونال اول بود؛ او سال ها پیش از خانم پاترسون متشخص، که دوشیزه آیخن هاوزن او را آغازگر جنبش معرفی می کند، برای جنس خود و طبقۀ خود کار کرده بود. خانم لا یکی از نخستین کسانی بود که اهمیت سازمان زنان را از دیدگاهی پرولتری درک کرده بود. عدۀ کمی امروزه در بارۀ او حرف می زنند؛ عدۀ کمی به یاد او هستند. اما روزی که تاریخ جنبش کارگری در انگلستان نوشته شود، نام هاریت لا در کتاب زرین پرولتاریا درج خواهد شد.

نزدیک پایان مقاله جملۀ کوتاهی هست که گفتار او را جمع بندی می کند. اله نور این نکته را مطرح می کند که لرد ها و لیدی های مجمع نیکو کارانۀ زنان می کوشند « شرائط تباه شده و پوسیدۀ امروزی » را وصله پینه کنند در حالی که «ما بر دیدگاه مبارزۀ طبقاتی ایستاده ایم.»

برای ما « مسألۀ زنان » از موضع بورژوائی بیش از مسألۀ مردان وجود ندارد. آنجا که زنان بورژوا خواهان حقوقی هستند که این حقوق به ما نیز یاری می رسانند، ما همراه با آنان مبارزه خواهیم کرد، همان گونه که مردان طبقۀ ما حق رأی را به این دلیل که از جانب طبقۀ بورژوا مطرح شد رد نکردند. ما نیز هیچ گونه مزیتی را که زنان بورژوا به نفع خود کسب کرده اند و به ما با میل یا بی میل عرضه می دارند رد نخواهیم کرد. ما این مزایا را همچون سلاحی می پذیریم که به ما امکان می دهند بهتر در کنار برادران کارگر خود پیکار کنیم. ما زنانی نیستیم که در مبارزه به ضد مردان صف کشیده باشیم بلکه کارگرانی هستیم که به ضد استثمارگران مبارزه می کنیم.

www.aazarakhsh.org

azarakhshi@gmail.com


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر