۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

از انتخابات رسوای ریاست جمهوری دهم چه باید آموخت؟

از انتخابات رسوای ریاست جمهوری دهم چه باید آموخت؟

انتخابات ریاست جمهوری دهم، این رسوا ترین انتخابات رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی، در عین حال یک رویداد مهم سیاسی در ایران است! مهم از این نظر که این رویداد باید حتی به خوش بین ترین و ساده لوح ترین افراد به روشنی نشان داده باشد که انتخابات در ایران هیچ معنی و مفهومی ندارد. انتخابات در ایران حتی امکان «گزینش بین بد و بدتر» را نمی دهد: توجیه فرصت طلبانه و عوامفریبانه ای که عده ای موعظه گر آن بودند و مردم را به این بهانه به شرکت در انتخابات تشویق می کردند.

این رویداد به ویژه نشان داد:

  • نیروها و همۀ کسانی که بازی انتخاباتی رژیم را افشا می کردند و می کنند و کارگران و زحمتکشان و تودۀ مردم را به مبارزۀ انقلابی در تمام عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فرا می خواندند و فرا می خوانند، حق داشتند و حق دارند.

این رویداد نشان داد:

  • رژیم جمهوری اسلامی هنوز از توان عوام فریبی برخوردار است و به رغم آنکه چهرۀ پلید آن روز به روز آشکارتر می شود، توانسته است با وعده های دروغ و با ترفندهای سیاسی و تبلیغاتی (دست کم تا به حال) توده های وسیعی را به پای صندوق های رأی بکشد. یک عامل موفقیت این عوام فریبی رژیم، فرصت طلبانی اند که در صفوف مخالفین نفوذ کرده اند و نیز همۀ اصلاح طلبان درون و برون رژیم که توهم در ذهن توده ها می آفرینند یا تقویت می کنند و بارکش جیره خوار یا بی جیره و مواجب رژیم اند.

این انتخابات نشان داد:

  • استثمار، دزدی و غارتگری رژیم و طبقه ای که رژیم نمایندۀ آن است، نه تنها عرصۀ اقتصادی، بلکه رأی مردم را نیز در بر می گیرد. اما اگر در گذشته، مثلا در «رفراندم جمهوری اسلامی، آری یا نه» یا «همه پرسی قانون اساسی» ارتجاعی جمهوری اسلامی، غصب رأی مردم با فریب، تزویر، دغل کاری و با تکیه بر دین همچون عامل تخدیر، تهدید و امید واهی صورت می گرفت، اکنون علاوه براین دستاویزها، که کارآئی خود را به تدریج از دست می دهند، حاکمان مانند دزدان سرگردنه آشکارا آرائی را که مردم از سر خوشباوری به کاندیداهای مختلف داده اند، به نفع احمدی نژاد مصادره کرده اند.

این رویداد نشان داد:

  • رژیم جمهوری اسلامی بیانگر منافع یک مشت اقلیت استثمارگر شامل سرمایه داران و زمینداران بزرگ است، که هیچ ربطی به طبقات پائین جامعه نداشته و ندارند؛ هر چند سردمداران و کارگزاران این رژیم و نامزدهای انتخاباتی از خامنه ای و احمدی نژاد گرفته تا عسکر اولادی و رضائی و رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی دم از طبقات پائین می زنند. دو جناح این رژیم بیانگر دو گرایش در سرمایه داری بزرگ ایرانند: سرمایه داری بوروکراتیک - نظامی که دربر گیرندۀ صاحب منصبان رده بالای نظامی و اداری رژیم است، که روحانیت حاکم و همۀ کسانی که به خاطرداشتن مقامات اداری و نظامی و روحانی به تملک و یا تصاحب وسائل تولید (زمین و سرمایه) دست یافته اند، را نیز در بر می گیرد، و سرمایه داری خصوصی بزرگ که به ویژه بخش تجاری آن با روحانیت و سپاه پاسداران روابط نزدیک و دیرین دارد. یک داو مهم این انتخابات – چنانکه در بیانیه های دیگر نیز گفته ایم – دست یابی بیشتر این یا آن جناح بورژوازی حاکم به منابع مالی، انسانی و طبیعی کشور، امکانات اداری و سازمانی دولت و بیرون راندن رقیب، دست کم از روند تصمیم گیری سیاسی است. یک هدف دیگر تظاهر به داشتن نمایندگی و رأی مردم در صحنۀ بین المللی است.

این رویداد گفتۀ ما
را در بیانیۀ « ماهیت انتخابات ریاست جمهوری دهم» تأیید کرد که:

  • این انتخابات چه از نظر اهداف و چه نحوۀ برگزاری آن هیچ ربطی به اکثریت قاطع مردم ندارد، بلکه روندی برای تحکیم قدرت رژیم حاکم به ویژه جناح غالب آن در عرصۀ داخلی و سهم خواهی در بازی خطرناک قدرت منطقه ای است. بازی ای که به تحکیم بیشتر سلطۀ امپریالیسم و ارتجاع در منطقه منجر می شود و فاجعه اینجا است که رژیم در این بازی ارتجاعی مردم را آلت دست خود قرار داده است.

اما آنچه از این انتخابات باید آموخت تنها موارد بالا نیست، بلکه چیز مهم تری است:

برای یک لحطه فرض کنیم روند رأی گیری و شمارش آرا بدون تقلب و دزدی صورت می گرفت و مثلا موسوی یا کروبی برندۀ انتخابات می شدند. در آن صورت چه تغییری ممکن بود در وضع زندگی اکثریت عظیم مردم در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به وجود آید؟ آیا موسوی و کروبی خارج
از ولایت فقیه، که نقض آشکار حق مردم در تعیین سرنوشت خویش است، گامی برمی داشتند؟ آیا آنها با قوانین ارتجاعی و مجازات های قرون وسطائی مانند شلاق زدن، سنگسار، قطع دست و پا، چشم از حدقه بیرون آوردن، انواع تبعیض و تحقیر بر زنان و غیره مخالفت می کردند؟ آیا آنها با دادگاه هائی که با هیچ گونه موازین نظام قضائی امروزین همخوانی ندارند، می توانستند یا می خواستند مخالفت کنند و نظام قضائی ای که حداقل حقوق انسان ها را رعایت کند به وجود آورند؟ آیا آنها با سانسور و شکنجه و اعدام مخالفت می کردند؟ آیا آنها توان و تمایل این را داشتند که با سلطۀ پاسداران، ارتشیان و نیروهای انتظامی بر جان و مال و حیثیت مردم و بر منابع کشورمخالفت کنند؟ آیا آنها این تمایل یا توان را داشتند که با سیاست شووینیستی و نظامی گری رژیم مخالفت کنند؟ آیا آنها که خود از مهره های اصلی این رژیم بوده و هستند، می توانستند یا می خواستند در مقابل نظارت استصوابی و دیگر تجاوزهای شورای نگهبان بایستند و انتخاباتی عادی به عمل درآورند؟ آیا آنها می خواستند یا می توانستند گامی در راه بهبود زندگی گارگران، دهقانان و دیگر زحمتکشان شهر و روستا بردارند؟ همۀ نامزدان این انتخابات در زمینۀ خصوصی سازی و بذل و بخشش های دولتی به سرمایه داران، با یکدیگر مسابقه گذاشته بودند. آیا کاندیداهای به اصطلاح اصلاح طلب می خواستند یا می توانستند گامی در راه از میان برداشتن موانع سازمان های مستقل کارگری بردارند؟ اگر احمدی نژاد، این پادوی وقیح بورژوازی بوروکرات- نظامی ایران در پاسخ خبرنگاری که از او دربارۀ فعالان سندیکائی زندانی پرسیده بود، پاسخ داد «سندیکا چیست؟»، موسوی عبارت «سندیکا چیست» را به کار نمی برد، اما در برنامۀ خود به صراحت خواستار این است که سندیکا و اتحادیه در خدمت دولت باشند. آیا کروبی یا موسوی واقعا می توانستند یا می خواستند گامی در راه آزادی و برابری زنان با مردان، به ویژه زنان کارگر و زحمتکش شهر و روستا، در زمینه های حقوقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بردارند؟ آیا آنها می خواستند یا می توانستند ستم و تبعیض های ملی را در ایران از میان بردارند و حق ملل ساکن ایران در تعیین سرنوشت خود را بپذیرند؟

روشن است که پاسخ به همۀ این سؤالات و ده ها پرسش دیگر از این دست، منفی است. پاسخ مثبت یا حتی تلاش در راه پاسخی مثبت به هر یک از این خواست ها با مانع قانون اساسی و قوانین عادی متکی بر آن، با مانع ولایت فقیه و حکومت دینی به طور کلی، با مانع شورای نگهبان، با مانع نهادهای نظامی، انتظامی و قضائی رژیم، با مانع مجلس خبرگان، با مانع مجمع تشخیص مصلحت نظام و انواع موانع فراقانونی یا غیرقانونی که رژیم در موارد مختلف به انها چنگ می زند، روبرو می شود.

آنجه باید از این انتخابات رسوا که به تنهائی همۀ ویژگی های رژیم را در خود دارد، آموخت، چنین است:

  • هیچ راه اصلاح و هیچ راه قانونی برای تغییر این رژیم و سیاست های آن وجود ندارد.
  • تنها راه نجات، مبارزۀ انقلابی، به ویژه مبارزۀ طبقۀ کارگر در تمام عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است: مبارزه ای که هدف مقدم آن برانداختن رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و گام بعدی آن برانداختن نظام سرمایه داری و کار ِ مزدی و استقرار سوسیالیسم است.
  • باید ساده لوحی پارلمانی و توهمات مبتنی بر مبارزۀ قانونی همچون استراتژی مبارزاتی، و یا «راه حل هائی» نظیر رفراندم، نافرمانی مدنی و غیره را کنار نهاد: مبارزۀ طبقۀ کارگر و زحمتکشان برای رهائی باید مبارزه ای غیر قانونی یعنی مبارزه ای انقلابی باشد. قوانین حاکم بر ایران، قوانینی به ضد طبقۀ کارگر، به ضد اکثریت عظیم مردم اند، قوانینی ضد دموکراتیک اند، و مبارزۀ انقلابی با این قوانین، مبارزه با این قانون گرائی و به طورکلی مبارزه با قانون و نظام قانونی بورژوائی، افتخار است!
  • آن شکل سیاسی و حکومتی که منافع طبقۀ کارگر و دیگر زحمتکشان شهر و روستا را تأمین می کند و زمینه را برای محو ستم و استثمار و شکوفائی مادی و معنوی همۀ انسان ها هموار می سازد، حکومت شورائی، یعنی حکومت منتخب شوراهای مستقل و آزاد کارگران، دهقانان و دیگر زحمتکشان است و نه حکومت پارلمانی که حتی بهترین نمونه های آن در انگلستان، آمریکا، فرانسه، آلمان، سوئد و غیره برای طبقۀ کارگر راهی جز ادامۀ بردگی مزدی در شرائط رونق سرمایه داری و راهی جز گرسنگی، بی خانمانی، اعتیاد، فحشا، در شرائط بحران، نوید نمی دهند.
  • طبقۀ کارگر باید به دور از توهم و ساده لوحی پارلمان گرایانه، سیاست مستقل و سازمان های مستقل خود را پی ریزی کند و توسعه دهد. در شرایط کنونی مبارزه برای ایجاد حزب سیاسی طبقۀ کارگر و سندیکاهای مستقل از دولت، کارفرما، احزاب سیاسی و نهادهای دینی اهمیت درجۀ اول دارند که باید در روند عمومی مبارزات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی طبقۀ کارگر شکل گیرند و قوام یابند.
  • کارگران آگاه و همۀ مبارزان انقلابی و دموکرات باید از اعتراضات مردم به دزدی انتخاباتی رژیم، پشتیبانی کنند، و در افشای این انتخابات رسوا شرکت داشته باشند. و در همان حال ضرورت مبارزۀ انقلابی را برای توده ها به ویژه جوانان توضیح دهند، و چهرۀ واقعی ارتجاعی هر دو جناح بورژوازی و سردمداران حکومتی و غیر حکومتی آن را افشا نمایند.

مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی!

زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم!

٢۴ خرداد ۱٣٨٨، ۱۴ ژوئن ٢٠٠۹

جمعی از کمونیست های ایران (آذرخش)

www.aazarakhsh.org

azarakhshi@gmail.com


 


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر