۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

ضرورت پیوند مبارزۀ زنان برای آزادی با مبارزه برای دموکراسی و سوسیالیسم



ضرورت پیوند مبارزۀ زنان برای آزادی


با مبارزه برای دموکراسی و سوسیالیسم

زنان کارگر و زحمتکش پیشرو ایران امسال در شرائط دشوارتر از گذشته به استقبال ٨ مارس، روز بین المللی زنان کارگر می روند.

نظام سرمایه داری نابرابری حقوقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زن و مرد را که محصول نکبت بار مالکیت خصوصی وسائل تولید و نظام طبقاتی است به پایه و زمینه ای برای بهره کشی وحشیانه از زنان، کاهش سطح مزد آنان و در نتیجه کاهش عمومی سطح مزد، تشدید رقابت بین کارگران و در نتیجه افزایش وابستگی کارگر، چه زن و چه مرد، به سرمایه تبدیل کرده است. این نظام، نابرابری و تبعیض بین زن و مرد را به شکل های گوناگون بازتولید می کند و از این نابرابری و تبعیض برای تداوم و تشدید استثمار کار ِ مزدی، مقابله با بحران های حاد و مزمن سرمایه داری و طولانی کردن حیات ننگین سرمایه داری بهره می گیرد.

در ایران نظام سرمایه داری با ارتجاع سیاسی، حقوقی و فرهنگی سهمگین و خطرناکی گره خورده که دولت جمهوری اسلامی نماینده و تکیه گاه اصلی آن است. سرکوب و تحقیر قرون وسطائی زنان و بی حقوقی آنان در رژیم اسلامی شکل رسمی و قانونی دارد. موقعیت زن در نظام جمهوری اسلامی از وضعیت ِ زن همچون « جنس دوم » - که در همۀ جوامع سرمایه داری به شدت و ضعف وجود دارد- بسیار بد تر است: انسان – چه زن و چه مرد - در این نظام به طور کلی گمراه، گناهکار و نادان و نیازمند به قیم و چوپان است و زن نه تنها در سطح جامعه بلکه در زندگی خصوصی و خانوادگی و فردی نیز باید زیر اطاعت و سرپرستی مرد باشد.

زنان کارگر و زحمتکش هم در حوزۀ روابط اقتصادی و اجتماعی و هم در قلمرو روابط حقوقی و سیاسی زیر ستم دو گانه اند. از این رو در همۀ عرصه ها باید هم برای خواست های ویژۀ خود مبارزه کنند، و هم در مبارزۀ مشترک همراه با مردان کارگر و زحمتکش برای آزادی و سوسیالیسم برزمند. مدافعان بورژوائی حقوق زنان در ایران تنها یک بخش از مبارزۀ زنان را - آن هم به شکل ناقص و یک جانبه و به صورت مماشات جویانه – مطرح می کنند. آنان با مبارزه برای رفع نابرابری اقتصادی و اجتماعی زن و مرد کاری ندارند و صرفاَ یا اساساَ خواستار نوعی « برابری حقوقی» بین زن و مردند: برابری ای که بخش بزرگی از مدافعان بورژوائی حقوق زنان در ایران امیدوارند « فقه و اجتهاد پویا» در چارچوب قانون اساسی، قانون مدنی و قانون کار جمهوری اسلامی به زنان اعطا کند! آنان حتی کل ساختار حقوقی ارتجاعی جمهوری اسلامی را به زیر سؤال نمی برند. آنان مسئلۀ نابرابری حقوق زن و مرد و تبعیض ها و ستم های گوناگونی را که بر زنان وارد می شود نه تنها از روابط اقتصادی و اجتماعی بلکه حتی از کل ساختار روابط سیاسی، حقوقی و فرهنگی حاکم بر جامعه جدا می کنند. رادیکال ترین شان مسئله را نه به شکل تضاد بین کل روابط اقتصادی - اجتماعی و حقوقی - سیاسی حاکم از یک سو و آزادی و حقوق برابر زن و مرد از سوی دیگر، بلکه در شکل تضاد بین « جنس زن» و «جنس مرد» مطرح می کنند و مسائل و مشکلات زنان را به خود خواهی، سلطه طلبی و سوء استفادۀ مردان نسبت می دهند. « خود خواهی، سلطه طلبی و سوء استفادۀ مردان » تا آنجا که وجود دارند و عمل می کنند خود ناشی از روابط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی و تربیتی حاکم اند، ناشی از نهاد ها، ارزشها و سنت های عقب مانده و ارتجاعی اند که رژیم جمهوری اسلامی خود متکی برآنها است، به آنها میدان می دهد و تقویت شان می کند. وقتی که قانون می گوید زن برای مسافرت، اشتغال، تحصیل و غیره بدون اجازۀ شوهر نمی تواند اقدام کند این امر زمینه را برای تحمیل ارادۀ مرد بر زن و سوء اسنفادۀ مرد فراهم می کند؛ وقتی که قانون«قتل های ناموسی» را تأیید می کند این امر چیزی جز قانونی کردن جنایت و به رسمیت شناختن وحشی گری قبیله ای و قرون وسطائی نیست؛ وقتی که دادگاه های رژیم حتی در موارد تجاوز جنسی مرد به زن، تقصیر را به گردن زن می اندازند که گویا با رفتار خود فرد متجاوز را اغوا و تحریک کرده است در واقع تجاوز را تشجیع می کنند. بدین سان برای اینکه مبارزۀ زنان برای آزادی و حقوق برابر با مردان به نتیجه برسد باید با مبارزه به ضد کل نظام اقتصادی - اجتماعی و سیاسی - حقوقی حاکم، و با مبارزۀ بی امان با فرهنگ ارتجاعی و پیشداوری های ضد زن گره بخورد. اما جنبش بورژوائی زنان از چنین مبارزه ای رویگردان است، مدافعان بورژوائی حقوق زنان صرفاَ خواهان اصلاحاتی هستند که به آنان به عنوان زن بورژوا، زن متشخص، زن « نخبه» امکان دهد در نهاد های اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی موجود سهم بیشتری داشته باشند، آنان خواهان تغییر ریشه ای این نهادها نیستند و خود این را هر روز و هر ساعت با قسم و آیه تکرار می کنند. بدین سان زنان کارگر و زحمتکش و همۀ کسانی که خواهان آزادی واقعی زن و برابری نه تنها حقوقی بلکه عملی و واقعی زن و مردند نمی توانند پیرو سیاست مدافعان بورژوائی حقوق زنان باشند. زنان کارگر به سازمان زنان کارگر، یعنی سازمان مستقل و ویژۀ خود نیاز دارند زیرا خواست های زنان کارگر و زنان بورژوا نه تنها در مسائل عمومی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بلکه در زمینۀ مسائل مربوط به حقوق و آزادی زن، و نیز در زمینۀ چگونگی روش مبارزه برای رسیدن به این خواست ها یکسان نیستند.

روشن است که طرح تشکل زنان کارگر در سازمان های مستقل خود به معنی این نیست که مثلاَ زنان کارگر باید سندیکاهای زنانه یا حزب کارگری زنانه داشته باشند و یا دانشجویان دختر سازمان دانشجوئی دخترانه به وجود آورند! این گونه اقدامات تنها به سود نیروهای ارتجاعی طرفدار جدائی زن و مرد و سرمایه داران است که خواهان تفرقه در درون جنبش کارگری اند. زنان و مردان کارگر در سندیکا، حزب یا دیگر سازمان های کارگری به طور یکسان، در کنار هم و بازو به بازوی هم باید مبارزه کنند، همین امر در مورد جنبش معلمان یا پرستاران که بخش مهمی از جنبش کارگری است و نیز در مورد جنبش دانشجوئی و دیگر جنبش های دموکراتیک صادق است. اما زنان کارگر باید سازمان زنان ویژۀ خود را متمایز از سازمان های بورژوائی زنان داشته باشند چون همان گونه که گفته شد خواست های زنان کارگر و روش رسیدن بدانها با خواست های زنان بورژوا و روش مبارزۀ این آخری ها اساساَ فرق دارد.

زنان کارگر ایران باید خواست های خود را در زمینه های مدنی، اجتماعی و اقتصادی با مبارزۀ سیاسی به ضد رژیم جمهوری اسلامی ترکیب کنند. سردمداران جمهوری اسلامی در تلاش برای بقای خود یعنی برای تحکیم و تداوم سلطۀ سرمایه داران و زمینداران، روحانیان، و سردمداران نظامی و بوروکرات حاکم، و برای تحقق جاه طلبی های سیاسی و نظامی این رژیم برای تبدیل شدن به « قدرت برتر منطقه » کارگران و زحمتکشان ایران و از جمله زنان کارگر و زحمتکش را به ورطۀ نابودی می کشانند. رژیم اسلامی برای رسیدن به هدف خود به ترساندن، تحمیق و فلج کردن توده ها به ویژه طبقۀ کارگر نیاز دارد. از این رو علاوه بر استفاده از ابزار سرکوب، شکنجه، زندان و اعدام، ملی گرائی و رجز خوانی شووینیستی، و به اصطلاح مبارزه با سلطه طلبی قدرت های بزرگ را نیز به تبلیغات ارتجاعی پان اسلامیستی خود افزوده است. رژیم همچنین این به اصطلاح « مبارزۀ ضد امپریالیستی » را به دستاویز و بهانه ای برای سرکوب هر حرکت حق طلبانه ای تبدیل کرده است.

هزینه های مالی و انسانی سیاست جاه طلبانۀ رژیم پیش از هر کس بر دوش طبقۀ کارگر است که از نان و خون خود باید آن را بپردازد و زنان کارگر و زحمتکش بیشترین صدمه را از این سیاست می بینند. درست است که امپریالیسم، به ویژه امپریالیسم امریکا، در منطقۀ خاورمیانه – و در نقاط دیگر جهان – برای حفظ و گسترش سلطۀ خود به تجاوز و جنگ افروزی روی می آورد اما نقش ارتجاع های محلی و قدرت های منطقه ای، و نیز مسائل حل نشده در این مناطق مانند مسائل ملی، را در شعله ور شدن جنگ های منطقه ای نباید نادیده گرفت. قدرت های ارتجاعی محلی و سیاست های جاه طلبانۀ آنها یک مؤلفۀ این جنگ ها، تجاوزها، خون ریزی ها، ترورها و ویرانی ها هستند.

مبارزه با سیاست هژمونی طلبانۀ جمهوری اسلامی در منطقه جزء مکمل و اجتناب ناپذیر مبارزه با جنگ و تجاوز امپریالیستی است. مبارزه با امپریالیسم بدون مبارزه با قدرت های مرتجع و سلطه طلب محلی و منطقه ای به نفع این آخری ها تمام می شود. بدین سان مبارزۀ سیاسی با رژیم جمهوری اسلامی، مبارزه برای آزادی بیان، مطبوعات، گردهمائی، تشکل، اعتصاب، تظاهرات و غیره، مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، افشای سیاست ضد کارگری و ضد دموکراتیک رژیم جمهوری اسلامی در همۀ زمینه ها و از جمله افشای سیاست سلطه طلبانۀ رژیم در منطقه که به زیان کارگران و زحمتکشان ایران و منطقه و به طورمشخص به زیان زنان کل منطقه و حقوق آنها است، مبارزه برای برابری حقوق ملت های مختلف ساکن ایران و حق آنان در تعیین سرنوشت خویش، آری این مبارزات سیاسی جدا از مبارزات ویژۀ زنان برای حقوق خود نیستند.

در ایران، مبارزات و خواست های ویژۀ زنان در زمینۀ حق انتخاب همسر و حق طلاق، حق و مسؤلیت برابر زن و شوهر در نگهداری و تربیت فرزندان، حق برابر زن و مرد در ارث، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن برای همۀ مسؤلیت های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اداری، قضائی، فرهنگی و غیره، مزد یکسان زن و مرد در برابر کار یکسان، حق برابر زن و مرد در انتخاب شغل و حرفه، تحصیل و تحقیق، فعالیت های هنری، ورزش و غیره، آزادی انتخاب پوشاک، الغای چند همسری و صیغه، لغو موانع مذهبی و عرفی در زمینۀ ازدواج، طلاق یا زندگی مشترک بدون ازدواج، ازدواج و طلاق مدنی و عرفی بدون اجبار دراجرای مراسم مذهبی، عدم حمایت قانون از مهریه، شیر بها و مانند آن و .... تنها با بر انداختن انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و استقرار دولتی کارگری به نتیجۀ مطلوب می رسد، اما این بدان معنی نیست که در این رژیم نمی توان و نباید برای تحقق آنها و تبلیغ و ترویج شان مبارزه کرد. مبارزۀ زنان کارگر و زحمتکش برای آزادی و حقوق برابر زن و مرد در تمام زمینه ها، مبارزه ای واحد در دو عرصه است: مبارزه به ضد سرمایه داری یعنی مبارزۀ سوسیالیستی، و مبارزه برای دموکراسی. مبارزه برای دموکراسی و سوسیالیسم و نیز مبارزۀ زنان برای آزادی که بخشی جدائی ناپذیر از جنبش دموکراتیک و جنبش کارگری است باید هم برای خواست های روزانه و هم برای خواست های دراز مدت به پیش روند.


 

٨ مارس ٢٠٠٧، ١٧ اسفند ١٣٨٥

جمعی از کمونیست های ایران

www.aazarakhsh.org

azarakhshi@gmail.com


 


 


 


 


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر