۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

کارگران اول ماه مه را به سکوی جهش مبارزات سیاسی و اقتصادی خود تبدیل کنید!

کارگران اول ماه مه را به سکوی جهش ِ

مبارزات سیاسی و اقتصادی خود تبدیل کنید!

مبارزات کارگری و مبارزات دموکراتیک در ایران از ماه مه سال گذشته و به طور مشخص درماه های اخیر نشانگر وسعت یابی و رادیکالیزه شدن نسبی آنهاست. در این مدت شاهد موارد زیر بوده ایم:

این شرائط نشان دهندۀ تغییر جوّ مبارزاتی در جامعه و یکی از دلائل گسترش سرکوبها، دستگیریها و بازداشتهای رژیم جمهوری اسلامی در ایران است. سرکوب جنبش وسیع معلمان در تهران و در شهرهای دیگر و بازداشت محمود صالحی به اتهام قصد برگزاری تظاهرات اول ماه مه در شهر سقز در سال ١٣٨٣ را باید از جمله در این وضعیت و در چارچوب اقدامات رژیم برای ارعاب کارگران ارزیابی کرد.

تظاهرات و دیگر فعالیتهای عملی ِ کارگران ِ هر کشور در روز اول ماه مه باید نه تنها بیانگر هویت، اهداف و خواستهای تاریخی طبقۀ کارگر و همبستگی و اتحاد جهانی این طبقه در مبارزۀ مشترک با استثمارسرمایه داری و نظام طبقاتی باشند بلکه لازم است خواستهای ویژۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فوری کارگران آن کشور را نیز دربر گیرند و شعارهای مبارزۀ آنان را در روزها، هفته ها و ماه های آینده در سطح جامعه مطرح کنند.

در ایران خواست های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کارگران از ویژگیهای چندی برخوردارند:

١-
از یک سو به علت مقاومت سرسختانۀ سرمایه داران و دولت در پاسخگوئی به خواستهای کارگران و به خاطر گسترش روزانۀ فقر، بیکاری، تورم، بی خانمانی و نبود تأمین اجتماعی و از سوی دیگر افزایش شدت استثمار، باز پس گرفتن خرده دستاوردهای کارگران و اوج گیری اختناق، سرکوب، تهدید، بازداشتها، ضرب و شتم ها، دستگیریها و محاکمات فعالان کارگری، خواستهای برآورده نشدۀ کارگران هر روز متراکم تر می شود و این تراکم حالت انفجاری پیدا می کند.

٢- خواست های کارگران ایران، به رغم مبارزات دائمی این طبقه و به رغم تراکم این خواست ها، کمتر به صورت شعارها و خواست های عام درآمده اند و هنوز تا حدود زیادی به صورت پراکنده و نامرتبط با یکدیگر مطرح می شوند. روز اول ماه مه فرصت خوبی برای پیوند و وحدت یابی این خواستها است، همان گونه که نخستین ماه مه کارگری در سال ١٨٨٦ با طرح خواست عمومی و مشترک کارگران آمریکا ( بر قراری ٨ ساعت کار روزانه برای همۀ کارگران در آن زمان) جنبش بزرگی با بُرد جهانی بنیاد نهاد که در دیگر کشورها و در جنبش کارگری بین المللی پیگیری شد.

٣- یکی از ویژگیهای خواستهای کارگران ایران بار ِ سیاسی ضعیف آنها است. این امر در درجۀ اول انعکاس وضعیت سرکوب شده، محروم و عقب نگاه داشته شدۀ این طبقۀ عظیم اجتماعی است. کارگران ایران به رغم اینکه بزرگترین طبقۀ اجتماعی و بزرگترین مولد ثروت در این کشورند در عرصۀ سیاسی و تصمیم گیریهای اجتماعی نقشی در حد صفر دارند و سرنوشت آنان را استثمارگران و کارگزارانشان تعیین می کنند.

٤- مهم ترین علل ضعف سیاسی مبارزات کارگران ایران چنین اند: الف) اختناق و سرکوب وحشیانۀ دولت سرمایه داران و زمینداران که هیچ صدای مخالف و به ویژه صدای اعتراض و حق طلبی کارگران و زحمتکشان را تحمل نمی کند، این اختناق و سرکوب از ماهیت و ساختار رژیم جمهوری اسلامی ناشی می شود ب) پائین بودن عمومی سطح فرهنگی جامعه و رواج ایده های فلج کننده مانند خرافات مذهبی و فرهنگ تسلیم و رضا از یک سو و رجز خوانی های شووینیستی و گفتمان های مسموم و خواب آور نظیر« اتحاد ملی و انسجام اسلامی» از سوی دیگر. رژیم جمهوری اسلامی و دیگر نهادهای طبقات حاکم در ترویج، گسترش و تحکیم این ایده های فلج کننده نقش درجۀ اول دارند. پ) نبود حزب سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر که مهم ترین علت ضعف سیاسی این طبقه و مبارزات او به طور کلی است. در این زمینۀ مشکلاتی که بر سر راه طبقۀ کارگر ایران قرار دارند هم بیرونی و هم درونی اند.

از نظر ما اول ماه مه علاوه بر اینکه روز تجلی اتحاد رزمندۀ کارگران در مقابل سرمایه داران و دولت آنهاست در عین حال باید فرصت مناسبی برای بحث و بررسی مشکلات و موانعی باشد که بر سر راه تشکل های کارگری و به ویژه حزب طبقۀ کارگر قد کشیده اند.

بجز عوامل بیرونی ای که مانع ایجاد حزب سیاسی طبقۀ کارگرند – که در رأس آنها دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی قرار دارد – گرایش هائی در درون خود طبقۀ کارگر و یا در درون احزاب، سازمان ها و گروه هائی که خواستار آزادی این طبقه اند یا دست کم چنین ادعائی دارند نیز وجود دارند که به عنوان عوامل درونی، مانع تحزب سیاسی طبقۀ کارگر می شوند. مهم ترین این گرایش ها از این قرارند:

عرصۀ مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا واحد نیست، طبقۀ کارگرباید هم در عرصۀ اقتصادی، هم سیاسی، هم نظری و هم فرهنگی مبارزه کند و مبارزه در این چهار عرصه را با هدف واحد یعنی بر انداختن بورژوازی و دیگر طبقات استثمارگر، استقرار دولت کارگری، ساختمان سوسیالیسم و پیش روی به سمت جامعۀ بی طبقه به پیش برد.

ضرورت مبارزه با شووینیسم و نظامی گری جمهوری اسلامی



رژیم اسلامی ایران برای حفظ حاکمیت و گسترش نفوذ خود در منطقۀ خاورمیانه و در آرزوی کسب هژمونی منطقه ای از هیچ تلاشی خودداری نمی کند و برای اینها دست به هر کاری می زند. این تلاش ِ رژیم اسلامی در شرائطی صورت می گیرد که ازچند سال پیش امپریالیسم آمریکا برای گسترش و تحکیم سلطۀ خود نه تنها در خاورمیانه و آفریقا (« خاور میانۀ بزرگ ») بلکه در قفقاز و ماورای قفقاز و آسیای مرکزی و جنوبی تا مرزهای روسیه، چین و هند به یکه تازی روی آورده است و در این راه مهم ترین حربه یعنی تهاجم نظامی به منطقه و اشغال آن را در مقیاسی عظیم به کار انداخته است. امپریالیسم آمریکا از طریق فشار سیاسی، اقتصادی و تهدید نظامی - که امکان تحقق آن، دست کم در کوتاه مدت، به علت فرو رفتن آمریکا در باتلاق جنگ عراق و افزایش موانع سیاسی داخلی و خارجی، هزینه های نجومی جنگ و خطرهای اقتصادی و استراتژیکی ناشی از به راه انداختن جنگ جدید کاهش یافته -، می کوشد رژیم جمهوری اسلامی را با سیاست و استراتژی خود همراه سازد و به قول کاندالیزا رایس وزیر امور خارجۀ آمریکا « رفتار جمهوری اسلامی را تغییر دهد ». رژیم اسلامی مخالفتی اصولی با این امر ندارد و بارها سردمداران آن به دولت های امپریالیستی اعلام کرده اند که خواهان وضعیتی اند که در آن «
منافع همه » تأمین شود، اما خواستار تضمین بقای خود و نیز سهم بیشتری در این معامله اند. آنان برای رسیدن بدین هدف و به طور کلی برای تداوم سلطۀ ننگین خود و گسترش آن علاوه بر اینکه بخش عظیمی از منابع اقتصادی و انسانی کشور را صرف برنامه های نظامی و یا قابل تبدیل به امکانات نظامی می کنند، در عرصۀ نیروهای طبقاتی و سیاسی داخلی و منطقه ای نیز می کوشند شرائط مساعدی برای خود فراهم سازند. در عرصۀ منطقه ای سیاست رژیم اسلامی در چارچوب اهداف عمومی پان اسلامیستی با تکیه بر تقویت جریان شیعی از عراق و لبنان گرفته تا طائف و سوریه، و آلت دست قرار دادن مسئله فلسطین یعنی جنبش استقلال طلبانه و آزادیخواهانۀ فلسطینیان و تلاش برای تضعیف اسرائیل است. هدف جمهوری اسلامی از جنگ تبلیغاتی و سیاسی با اسرائیل نه تأمین حقوق مردم فلسطین بلکه این است که جانشین اسرائیل همچون قدرت برتر منطقه شود، رژیم اسلامی مدت هاست این آرزوی دیرینه را در سر می پرورد.

این سیاست چه در صورت پیروزی ( که احتمال آن بسیار کم است ) و چه در صورت شکست به زیان طبقۀ کارگر و اکثریت قاطع مردم ایران است. حاصل آن چیزی جز فقر، کشتار، ویرانی، بیکاری و تیره روزی بازهم بیشتر، انهدام منابع انسانی، تولیدی و منابع طبیعی در جنگ و احتمالاَ اشغال و افزایش اختناق و سلطۀ بیشتر نظامی گری در کشور نیست. بدین سان مبارزه با شووینیسم – چه در زمینۀ روابط بین ملت های درون ایران و چه در سطح منطقه ای – و مبارزه با نظامی گری باید یکی از خطوط مهم مبارزۀ سیاسی کارگران ایران را تشکیل دهد. کارگران باید ضمن افشای سیاست خارجی ارتجاعی رژیم و سیاست سلطه طلبانۀ امپریالیست ها به همۀ مردم بگویند که بجای این سیاست های ارتجاعی و ضد انسانی، سیاست خارجی ای براساس اتحاد و برادری کارگران همۀ کشورها، برابری ملت ها و حق آنان در تعیین سرنوشت خود و صلح می توان برقرار کرد و استقرار چنین سیاست خارجی ای در گرو استقرار قدرت سیاسی طبقۀ کارگر است.


 

روز اول ماه مه را به سکوی جهش مبارزات اقتصادی و سیاسی طبقۀ کارگر تبدیل کنیم!


 

ما با توجه به مجموغۀ مسائل طرح شده در بالا، خواست های زیر را برای آکسیون های اول ماه مه پیشنهاد می کنیم :

پیش به سوی تشکل های مستقل کارگری و تدارک انقلاب کارگری!

زنده باد اتحاد کارگران همۀ کشورها! زنده باد سوسیالیسم!

۵ اردیبهشت ۱۳۸۶، ۲۵ آوریل ۲۰۰۷


جمعی از کمونیستهای ایران ( آذرخش )

www.aazarakhsh.org


azarakhshi@gmail.com



 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر